آیه 22 سوره یوسف
<<21 | آیه 22 سوره یوسف | 23>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و چون یوسف به سن رشد و کمال رسید او را مقام حکمت و نبوت (یا مسند حکمفرمایی) و مقام دانش عطا کردیم و این چنین ما نکوکاران عالم را پاداش میبخشیم.
و هنگامی که یوسف به سنّ کمال رسید، حکمت و دانش به او عطا کردیم، و ما نیکوکاران را این گونه پاداش می دهیم.
و چون به حد رشد رسيد، او را حكمت و دانش عطا كرديم، و نيكوكاران را چنين پاداش مىدهيم.
و چون باليدن يافت، حكمت و دانشش ارزانى داشتيم و نيكوكاران را بدين سان پاداش مىدهيم.
و هنگامی که به بلوغ و قوّت رسید، ما «حکم» [= نبوّت] و «علم» به او دادیم؛ و اینچنین نیکوکاران را پاداش میدهیم!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
اشده: اشد: نيرومندى . در جوامع الجامع فرموده: اشد اجتماع عقل و كمال خلق و نيرو و تميز است . اهل لغت ، آن را از 18 تا سى سالگى گفته اند.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ «22»
و چون (يوسف) به رشد و قوّت خود رسيد به او حُكم (نبوّت يا حكمت) و علم داديم و ما اينگونه نيكوكاران را پاداش مىدهيم.
نکته ها
«اشد» از «شد» به معناى «گِره محكم»، اشاره به استحكام جسمى و روحى است. اين كلمه در قرآن؛ گاهى به معناى «بلوغ» استعمال شده است، چنانكه در آيه 34 سوره اسراء آمده: «حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ» يعنى به مال يتيم نزديك نشويد تا زمانى كه به سنّ بلوغ برسد.
گاهى مراد از «اشد» سنّ چهل سالگى است. نظير آيه 15 سورهى احقاف كه مىفرمايد:
«بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً» و گاهى به سن قبل از پيرى گفته مىشود، مانند آيه 67 سوره غافر: «ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخاً»
پیام ها
1- علم وحكمت، ظرفيّت وآمادگى مىخواهد. «بَلَغَ أَشُدَّهُ»
2- ترفيعات الهى بدون فوت زمان و در وقت خود صورت مىگيرد. لَمَّا بَلَغَ ... آتَيْناهُ*
3- حكمت، غير از علم است. (علم، دانش است، ولى حكمت، بينش و بصيرتى است كه انسان را به حقّ مىرساند) «آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً»*
4- علوم انبيا، اكتسابى نيست. «آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً»
5- وجود علم و حكمت در كنار يكديگر، بسيار ارزشمند و كارساز است. «حُكْماً وَ عِلْماً»*
6- دليلِ عزل و نصبها را براى مردم بيان كنيد. آتَيْناهُ حُكْماً ... كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ*
7- بايد احسان كنيم تا لايق دريافت پاداش خاصّ الهى باشيم. «نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ»
8- نيكوكاران، در همين دنيا نيز كامياب مىشوند. «كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ»
جلد 4 - صفحه 180
9- هر كس كه توان علمى و جسمى داشته باشد، مشمول لطف الهى نمىشود، بلكه محسن بودن نيز لازم است. «نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ «22»
وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ: و چون رسيد يوسف به منتهاى اشتداد جسم و قوت بدن كه ما بين سى و چهل و آن را سن وقوف گويند. نزد بعضى مراد سن شباب و مبدأ آن بلوغ است. نزد جمعى بيست سالگى يا سى و سه سالگى. ابن عباس گفته «2» هيجده سالگى تا سى سالگى است. آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً: عطا فرموديم او را نبوت يا حكمت كه آن علمى است مؤيد به عمل، يا حكم كردن ميان مردمان و علمى كه آن تأويل احاديث كه عبارت باشد از علوم دينيه و علم به مصالح مردمان يا تعبير منامات. مروى است كه «3» مردم براى تحاكم و ترافع نزد عزيز
«1» بحار الانوار، جلد 61، صفحه 176، حديث 36.
«2» تفسير مجمع البيان ج 5 ص 221.
«3» تفسير مجمع البيان ج 3 ص 222.
جلد 6 - صفحه 197
مىآمدند او آنها را به يوسف اشاره مىنمود به جهت ظهور كمال عقل و اصابت رأى او. وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ: و مانند اين جزا و پاداش مىدهيم نيكوكاران را.
تنبيه: آيه آگاهى است به آنكه حق تعالى به جهت پاداش احسان او در عمل، اين مرتبه رفيعه و درجه منيعه را در عنفوان جوانى به او مرحمت فرمود. و آيه شريفه عام است به تمام محسنين خصوصا جوانانى كه در اول جوانى با تهاجم افكار رديه نفسانى، دامن همت به كمر زده، مقدم در كارهاى خير شوند و نيكوكارى از دست ندهند. البته محسن حقيقى، جزاى احسان ايشان را به اضعاف مضاعف عطا فرمايد هم در دنيا و هم در آخرت نظر به حكمت و مصلحت.
ضحاك گفته: «1» مراد به «محسنان» صابرانند بر نوائب و مصائب. نزد ابن عباس مؤمناند. «2» نزد محمد بن جريح «3» خطاب به پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و آله است، يعنى چنانچه يوسف را برافراشتيم و او را بر همه مسلط نموديم، تو را اى پيغمبر برافرازيم و همه را مطيع و منقاد تو گردانيم. در بعضى روايات آمده كه «4» يوسف عليه السّلام هفده ساله بود كه عزيز او را بخريد و سى و سه ساله «ريان بن وليد» او را وزارت داد و در چهل سالى نبوت و صد و بيست ساله متوفى شد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قالَ الَّذِي اشْتَراهُ مِنْ مِصْرَ لامْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْواهُ عَسى أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ كَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى أَمْرِهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ «21» وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ «22»
ترجمه
و گفت آنكس كه خريد او را از مصر بزن خود گرامىدار مقام او را باشد كه فائده بخشد ما را يا بگيريم او را بجاى فرزند و همچنين مكنت داديم مر يوسف را در زمين و براى آنكه بياموزيم او را از تعبير خوابها و خدا مسلّط است بر كار خود ولى بيشتر مردم نميدانند
و چون رسيد بكمال رشد خود داديم او را حكمت و دانش و اين چنين جزا دهيم نيكوكارانرا.
تفسير
خريداران يوسف عليه السّلام يا خصوص مالك بن ذعر او را با خود بمصر آوردند و مالك او را بعزيز مصر فروخت بچهل دينار و يك جفت كفش و دو جامه سفيد چنانچه از ابن عباس ره نقل شده و گفتهاند عزيز لقب خزانهدار و جانشين و امير لشگر پادشاه مصر بوده و اسمش قظفير يا اظفير است و پادشاه آنروز ريّان بن وليد عمليقى بود كه بعدا بحضرت يوسف ايمان آورد و در مجمع وليد بن ريّان ذكر شده و از ابن عباس ره نقل شده كه عزيز پادشاه مصر بوده در هر حال بعد از خريدن او را بخانه آورد و بعيال خود را عيل كه ملقّب بزليخا بود سفارش او را كرد كه منزل و مقام او را خوب و گرامى قرار ده و نيكو از او پذيرائى نما اميد است كه نفع برسد از او بما و بجاى فرزند قبولش نمائيم چون قمّى ره فرموده فرزند نداشت و چنانچه خداوند نعمت سلامت و نجات از هلاكت و نيل بكرامت را بيوسف عليه السّلام عنايت فرمود متمكّن كرد او را در زمين بتوجّه قلب پادشاه بجانب او و استيلاء بر ملك مصر تا حكومت كند در آن و تعليم فرمايد خداوند باو علم تعبير خواب يا شرايع و آدابرا كه گفتهاند و خدا غالب و قادر و مسلّط است در كار و حكم و تدبير خود و كسى نميتواند تصرّف در اراده او كند و مانع از نفوذ آن شود و نيز غالب و قادر است بر تقدير امر يوسف عليه السّلام و رساندن او را بمقامات عاليه ولى بيشتر مردم از ادراك اين معنى كه اختيار كليه امور با خدا است غافلند و نميدانند كه هيچ امرى بىاراده الهى تحقق پيدا نميكند و چون حضرت يوسف بكمال رشد جسمى و عقلى رسيد خداوند علم و حكمت باو عطا فرمود بطوريكه هر امر مشكلى را عزيز باو رجوع ميفرمود بسهولت انجام ميداد و حكمش در مرافعات فصل الخطاب بود و خداوند اين مقام را بىسبب باو عنايت
جلد 3 صفحه 133
نفرموده بود بلكه اين پاداش نيكى و نيكوكارى او بود كه بر مصائب صبر و با نفس امّاره مخالفت فرمود چنانچه بيايد انشاء اللّه.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَمّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيناهُ حُكماً وَ عِلماً وَ كَذلِكَ نَجزِي المُحسِنِينَ «22»
و چون بحدّ كمال عقل رسيد باو داديم نبوت را که عالم بحكم و مصالح باشد و داراي علم نبوت و رسالت گردد و همين نحو جزا ميدهيم نيكوكاران را
جلد 11 - صفحه 175
وَ لَمّا بَلَغَ أَشُدَّهُ يعني بلوغ حدّ كمال و ظاهرا مراد حدّ تكليف باشد و بعضي گفتند 18 سال و بعضي گفتند از 18 الي 30 سال، بعضي الي 40 سال بعضي الي 60 سال، و تحقيق اينكه انسان زماني که رسيد بحدّ بلوغ بحدّ كمال رسيده و مورد تكليف و امر و نهي قرار ميگيرد و تا سال چهلم باعلا درجه قابليت ميرسد و از چهل تا شصت حد يقف است و از شصت ببالا در نكس است چنانچه ميفرمايد وَ مَن نُعَمِّرهُ نُنَكِّسهُ فِي الخَلقِ يس آيه 68، و نيز ميفرمايد وَ وَصَّينَا الإِنسانَ بِوالِدَيهِ إِحساناً حَمَلَتهُ أُمُّهُ كُرهاً وَ وَضَعَتهُ كُرهاً وَ حَملُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهراً حَتّي إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَربَعِينَ سَنَةً الاية احقاف آيه 14 استفاده ميشود که بلوغ اشد غير از بلوغ اربعين است غاية الامر حد رشد تا اربعين است و معمّر از شصت ببالا است و بين اينکه دو حد يقف است.
آتَيناهُ حُكماً وَ عِلماً حكم مقام نبوت است که از ماده حكمت است يعني عالم بمصالح و مفاسد و باين معني خداوند را حكيم گويند نه بمعني فصل قضاء که او را حاكم گويند و قاضي نامند، و علم علم باحكام شرع است که از پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم مرويست فرمود
(العلم ثلاثة: آية محكمة و سنّه قائمة و فريضة عادلة)
که بايد در درجه اول انبياء داشته باشند ثم الامثل فالامثل.
وَ كَذلِكَ نَجزِي المُحسِنِينَ از براي محسن درجاتي است بسيار هر درجه بمقدار قابليت و احسانش خداوند جزا ميدهد هم در دنيا و هم در آخرت که درجه اعلاي او خاص بانبياء و اوصياء آنها است بالاخص وجود مقدس خاتم الانبياء و اوصياء او عليه و عليهم السلام و درجه ادني كسيست که با ايمان از دنيا رود و لو غرق معاصي باشد و اگر بدون ايمان رفت از اينکه عنوان خارج ميشود و داخل در عنوان ظالمين ميشود.
176
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 22)- یوسف در این محیط جدید که در حقیقت یکی از کانونهای مهم سیاسی مصر بود، با مسائل تازهای رو برو شد، در یک طرف دستگاه خیره کننده کاخهای رؤیایی و ثروتهای بیکران طاغوتیان مصر را مشاهده میکرد، و در سوی دیگر منظره بازار برده فروشان در ذهن او مجسم میشد، و از مقایسه این دو با هم، رنج و درد فراوانی را که اکثریت توده مردم متحمل میشدند بر روح و فکر او سنگینی مینمود و او در این دوران دائما مشغول به خودسازی، و تهذیب نفس بود، قرآن میگوید: «و هنگامی که او به مرحله بلوغ و تکامل جسم و جان رسید (و آمادگی برای پذیرش انوار وحی پیدا کرد) ما حکم و علم به او دادیم» (وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً).
«و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم» (وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ).
ج2، ص411
منظور از «حکم و علم» که در آیه بالا میفرماید ما آن را پس از رسیدن یوسف به حدّ بلوغ جسمی و روحی به او بخشیدیم، یا مقام وحی و نبوت است و یا این که منظور از «حکم»، عقل و فهم و قدرت بر داوری صحیح که خالی از هوی پرستی و اشتباه باشد و منظور از «علم»، آگاهی و دانشی است که جهلی با آن توأم نباشد، و هر چه بود این «حکم و علم» دو بهره ممتاز و پرارزش الهی بود که خدا به یوسف بر اثر پاکی و تقوا و صبر و شکیبایی و توکل داد.
چرا که خداوند به بندگان مخلصی که در میدان جهاد نفس بر هوسهای سرکش پیروز میشوند مواهبی از علوم و دانشها میبخشد که با هیچ مقیاس مادی قابل سنجش نیست.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم